Search

Shopping cart

Saved articles

You have not yet added any article to your bookmarks!

Browse articles
Newsletter image

Subscribe to the Newsletter

Join 10k+ people to get notified about new posts, news and tips.

Do not worry we don't spam!

GDPR Compliance

We use cookies to ensure you get the best experience on our website. By continuing to use our site, you accept our use of cookies, Privacy Policy, and Terms of Service.

زن زيادي

زن زيادي

دود همه‌ی حياط را گرفته بود و جنجال و بيا برو بيش از همه سال بود. زن‌ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه كرده بودند، نتوانسته بودند بچه‌ها را بخوابانند. مردها را از خانه بيرون كرده بودند تا بتوانند چادرهايشان را از سر‌ بردارند و توي بقچه بگذارند و به‌راحتي اين‌طرف و آن‌طرف بدوند. داد‌و‌بيداد بچه‌ها كه نحس شده بودند و خودشان نمي‌دانستند كه خوابشان مي‌آيد - سروصداي ظرف‌هايي كه جابه‌جا مي‌كردند - و برو بياي زن‌هاي همسايه كه به كمك آمده بودند و ترق و تورق كفش تخته‌اي سكينه، كلفت خانه - كه ديگران هيچ امتيازي بر او نداشتند‌ - همه‌ی اين سروصداها از لب بام هم بالاتر مي‌رفت و همراه دود و دمه‌اي كه در آن بعد از ظهر از همه فضاي حياط برمي‌خاست، به ياد تمام اهل محل مي‌آورد كه خانه‌ی حاج عباس‌قلي آقا نذري مي‌پزند و آن هم سمنوي نذري. چون ايام فاطميه بود و سمنو نذر خاص زن حاجي بود.

Comments