Search

Shopping cart

Saved articles

You have not yet added any article to your bookmarks!

Browse articles
Newsletter image

Subscribe to the Newsletter

Join 10k+ people to get notified about new posts, news and tips.

Do not worry we don't spam!

GDPR Compliance

We use cookies to ensure you get the best experience on our website. By continuing to use our site, you accept our use of cookies, Privacy Policy, and Terms of Service.

یک چاه و دو چاله

یک چاه و دو چاله

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: در حزب توده درعرض چهارسال از صورت یک عضو ساده به عضویت کمیتهٔ حزبی تهران رسیدم و نمایندگی کنگره. و از این مدت دو سالش را مدام قلم زدم؛ در «بشر برای دانشجویان» که گراننده‌اش بودم و در مجله ماهانهٔ «مردم» که مدیر داخلیش بودم. و گاهی هم در «رهبر». اولین قصه‌ام در «سخن» درآمد؛ شماره نوروز ۲۴ که آن‌وقت‌ها زیر سایهٔ «صادق هدایت» منتشر می‌شد و ناچار همهٔ جماعت ایشان گرایش به چپ داشتند و در اسفند همین‌سال «دید و بازدید» را منتشر کردم؛ مجموعه آنچه در «سخن» و «مردم برای روشنفکران» هفتگی درآمده بود. به اعتبار همین پرت‌وپلاها بود که از اوایل ۲۵ مأمور شدم که زیر نظر طبری ماهانهٔ «مردم» را راه‌بیندازم. که تا هنگام انشعاب ۱۸ شماره‌اش را درآوردم.حتی شش‌ماهی مدیر چاپخانهٔ حزب بودم؛ چاپخانهٔ «شعله‌ور». که پس‌از شکست «دموکرات فرقه سی» و لطمه‌ای که به حزب زد و فرار رهبران، از پشت عمارت مخروبهٔ «اپرا» منتقلش کرده‌بودند به داخل حزب. و به اعتبار همین چاپخانه‌ای دراختیار داشتن بود که «از رنجی که می‌بریم» درآمد؛ اواسط ۱۳۲۶؛ حاوی قصه‌های شکست در آن مبارزات و به سبک رئالیسم سوسیالیستی! و انشعاب در آذر ۱۳۲۶ اتفاق افتاد. به‌دنبال اختلاف نظر جماعتی که ما بودیم ـ‌به رهبری خیل ملکی‌ـ و رهبران حزب که به‌علت شکست قضیهٔ آذربایجان زمینهٔ افکار عمومی حزب، دیگر زیرپایشان نبود. و به‌همین‌علت سخت دنباله‌روی سیاست استالینی بودند که می‌دیدیم که به چه بواری می‌انجامید. پس‌از انشعاب، یک حزب سوسیالیست ساختیم که زیر بار اتهامات مطبوعات حزبی که حتی کمک رادیو مسکو را در پس پشت داشتند، تاب چندانی نیاورد و منحل شد و ما ناچار شدیم به سکوت.

Comments